مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای دیده ها به سوی تو یا صاحب الزمان از غـصّـۀ فـراق تـو الـغـوث و الامـان حـالا که دشمن از غـم مـا شاد می شود وقت است تا به شیعه کنی روی خود عیان از کعبه باز آی و ز رخ پرده را بگیـر اَحـبـاب را به یـاریِ دیـنِ خـدا بخــوان هرگز نبوده رسم تو راندن ز کوی خود هـرگـز نبـوده رسـم تو تـنـبـیه دوسـتان دسـت مرا ز دسـت عـطایت جـدا مکن تا روز حـشـر سـایـۀ بـالا سـرم بــمـان آلـوده ای چـو من، که شـود نـوکر شـما آقـایـیِ تـو را به هــمه مـی دهــد نـشـان مـا کـه نـدیـده عـاشـق روی شـما شدیم این هم کرامتی است از آن چهـرۀ نهان آیـا مـــرا بــحـال خـودم واگـــذاشــتــی گیــرم غـلام کـوی تو بَـد داده امـتـحان عمری است این گدا سرِ کویت نشسته است سائل به همنشینی تو هست، خوش گمان گاهی که خسته بر سر من، دست می کِشی پـرواز میدهی دل و جان را به بی کران گـاهـی مـدیـنـه می بـری و گـاه کـربـلا قـربان غـصّه های تو یا صاحب الزمان |